روش های حل مسئله
در این سری مقالات که می توان آن را چکیده ای از مطالعه بیش از ۱۲ هزار صفحه کتاب و مقاله در زمینه اسرار موفقیت افراد موفق و همچنین تجربه نمودن مدیریت عملی بیش از ۱۴ گروه مختلف شغلی در سازمان ها و نهادهای خصوصی و خصولتی طی ۱۹ سال اخیر دانست ، سعی بر آن شده است که به یکی از موضوعات ریشه ای و بسیار مهم موفقیت افراد موفقی که با آنها هم کار بوده ام و یا در مسیر تحقیقات خاصی مرا یاری داده اند پرداخته شود و آن هم روش های حل مسئله و تصمیم گیری است. در نگارش این سلسله از مقالات سعی کرده ام که از روشهایی که از گفتاری رسمی و غیر کاربردی و صرفاً تئوری نگاری مملو باشد، پرهیز کرده و مبانی مد نظر را با تلفیق نمونه های واقعی از تجربه مدیران و افراد موفق درآمیزم.
قبل از شروع برخود واجب میدانم که از راهنمایی ها و رهنمودهای استاد عزیزم جناب آقای دکتر محمد حسین اکبرزاده که استاد راهنمای بنده در دوره عالی DBA بوده اند کمال تشکر خود را به جا آورده و بابت حمایت و تشویق هایی که از این کمترین در راستای نوشتار این سلسله مقالات داشته اند سر تعظیم فرود آورم.
گام اول تقدیم می شود به استاد دکتر محمد حسین اکبرزاده سعیدی.
و اما شروع بحث :
در بررسی همنشینی ها و همکاری های متعدد با افراد موفق طی سالیان اخیر بر این مهم نائل آمدم که اکثر افراد موفق، علاوه بر داشتن مهارت های مختلف نرم ومهارت های سخت به سزایی که در نهاد آن ها جمع آوری شده بود به توانایی خاصی مجهز بودند به نام قدرت تصمیم گیری.
بله این افراد میتوانند در شرایط خاص و بحرانی بهترین تصمیم را برای سازمان و تیم خود اخذ نمایند. اگر به قالب جامعه برگردیم و حتی در بین افراد دور و نزدیک خودمان کاووشی انجام دهیم، می بینیم که اکثر افراد به جای مانده از گردونه موفقیت، این روزها آهِ حسرتی سرد از نهادشان به بیرون می خزد و افسوس دورانی را در گذشته می خورند که نتوانسته اند تصمیمی درست را در زمانی مناسب اخذ نماید.
شاید در بین افراد قدیمی ای که میشناسیم شنیده باشیم که در قدیم فلان منطقه اعیان نشین امروزی شهر، جزء بیابان های اطراف شهر بود و من می توانستم چند صد متر زمین را به بهترین و راحت ترین شکل ممکن خریداری نمایم !!! اگر آن زمان این اقدام را انجام داده بودم الان صاحب املاکی چند صد میلیاردی شده بودم.
در دورههای زمانی گذشته نه چندان دور و در بین اکثر جوانانی که در پی بدست آوردن شغلی مناسب احوالات و خصوصیات فردی خود هستند می شنویم که به کرات میگویند:
اگر به توانمندی ها و علاقه هایم توجه می کردم و رشته تحصیلی مناسبی را انتخاب می کردم پیشرفت بهتری میداشتم، چون کسب وکار امروزم را یا دوست ندارم که برای موفقیتش بجنگم و یا هنوز موفق به دست آوردن شغلی نشده ام.
حتما شما هم میتوانید این مهم را تائید نمایید که خیلی از کسب و کارها اعم از کارهای فردی و تیمی به دلیل نداشتن مدیری مدبر که بتواند مسائل مختلف را به خوبی بسنجد و در زمان مقتضی تصمیمی صحیح و عالی بگیرد، یا به پیشرفت چشمگیری نائل نیامده اند و یا از صحنه رقابت در فعالیت کسب و کار ها حذف شده اند. از اینجا می توان متوجه شد که یکی از نقاط بسیار مهم یک فرد موفق که در ادامه می خواهیم به آن بپردازیم توانایی تصمیم گیری است.
برای خواندن مقاله نقش استراتژی و فرهنگ سازمانی در اجرای اهداف سازمانی اینجا کلیک کنید.
اما قبل از پرداختن به مقوله تصمیم گیری و تشریح علمی و عملی آن، لازم است که به موضوع «حل مسئله» بپردازیم.
در واقع یک فرد موفق در مواجه شدن با یک مسئله توانسته تصمیمی درست و قابل دفاع اخذ نماید و چالش و مشکلی را از سر راه نیل به موفقیت اش بردارد.
عوامل 8 گانه به وجود آمدن مسئله و مثال های آن :
1- مواجه شدن با عدم قطعیت:
مثل اینکه سرمایه ای در اختیار داریم و نمیدانیم که باید با آن طلا بخریم و یا دلار و یا در ملک سرمایه گذاری کنیم؟
2- مواجه شدن با سختی :
مثل اینکه تعهدی در پرداخت حقوق کارکنان سازمانمان داریم اما هم، زمان کمی داریم و هم موجودی حساب مجموعه و موسسه به اندازه کافی نیست.
3- به وجود آمدن تعارض :
مانند آن زمانی که می خواهیم تصمیم بگیریم که کارمندی که از آن رضایت نداریم را اخراج کنیم یا از قسمتی به قسمت دیگر جابجا؟
4- عدم توانایی در پاسخگویی به تکلیف و مشکل:
مثل اینکه قراردادی رو با مبلغ ۱۰ میلیارد بسته ایم اما الان که زمان کمی به موعد تحویل پروژه داریم، با کسری بودجه مواجه شده ایم و توانایی به اتمام رساندن پروژه را نداریم.
5- منحرف شدن از مسیر اصلی :
در اکثر استارتاپ ها به دلیل عارضه «کمالگرایی»! این اتفاق میافتد، که در مباحث Brain Storm انحراف از مسیر اصلی در کارگروه های فکری این مجموعه ها اتفاق میافتد.
6- مواجه شدن با بحران و چالش:
مثل اینکه یک شریک یا یک مشتری مورد اطمینان از ما کلاهبرداری کرده باشد و مبالغی را از حساب ما خارج کرده، یا اموالی را که بنا بر اعتماد در اختیار او گذاشته بوده ایم را تصاحب نموده باشد.(به زبان عامیانه مقوله سوختی های مشتریان در شرکتها در این دسته قابل طبقه بندی میباشند).
7- خواستهای که برآورده نشده است:
مثل حساب کردن به روی پرداخت به موقع یک مشتری یا صاحب کار که در زمان مقرر و وعده از پیش تعیین شده به تعهداتش عمل نمیکنه و ما را دچار چالش و مشکل مینماید.
8- فاصله با وضعیت مطلوب:
اینکه یک پروژه ساختمانی را در پیش بینیهای اولیه با تعهد سه ساله پذیرفته ایم اما به دلیل مشکلات و چالشهای مختلف در حال حاضر حتی با پنج سال هم نمی توانیم به تعهد خود عمل نماییم. در ادامه لازم می دانم که برای درک بهتر مقوله «مسئله» به تعریف دقیق این مفهوم پرداخته و برای اشتباه نگرفتن آن با مبانی «سوال» ؛ «چالش» و «مشکل» توضیحاتی را ارائه نمایم: در واقع چالش و مشکل در نهاد مسئله جای می گیرند و میتوان آنها را از زیرشاخههای «مسئله» شناسایی نمود.
اما «سوال» مبنایی جداگانه و متفاوت از آن سه مقوله را داراست. بنابراین در اینجا به بررسی «سوال» و «مسئله» میپردازم.قبل از تشریح عنوان می نمایم که دو مقوله «سوال» و «مسئله» برخاسته از فعال شدن مبانی «پرسشها» و «ابهامات» می باشند، یعنی اینکه در زمانی که «پرسشها» و «ابهامات» به وجود می آیند سوالات و مسائل مختلف نمایان میشود یا به عبارتی «پرسش ها» و «ابهامات» ما به دو بخش کلی «سوال» و «مسئله» قابل تقسیم می باشند.
مفهوم «سوال»:
مقوله ای است که به خاطر نداشتن آگاهی ما ایجاد میشود و با پرسیدن، یعنی پرسش کردن و کسب نمودن اطلاعات لازم، پاسخ سوال داده میشود. درواقع یکی از تفاوتهای «سوال» با «مسئله» در عدم وجود مسیر های پیچیده برای رسیدن به پاسخ مثل «مسئله» است، که با استفاده از منابع از قبل آماده شده از طریق منابع مطالعاتی و یا تجربه دیگران قابل پاسخگویی میباشد.
برای اینکه «سوال» را بهتر بشناسیم و درک جامع تری از آن داشته باشیم، شاخص های کلی سوال را می توان به چهار بخش زیر تقسیم نمود:
- براثر ناآگاهی به وجود می آید
- با انجام مطالعه یا مشورت با دیگران به پاسخ آن دست پیدا خواهیم کرد
- مجهولی است که فرد پاسخ آن را نمی داند
- پاسخ آن وجود دارد و قبلاً کشف شده است.
مفهوم مسئله:
پرسش مشکل یا چالشی است که جدید بوده، که به راحتی نمی توانیم به پاسخ آن حتی با مشورت و رجوع به منابع اطلاعاتی دست پیدا کنیم.
پرسش هایی که شاخصه های ذیل را دارا هستند مسئله گفته می شوند:
- پاسخ آن به سادگی به دست نمی آید
- بر اثر ندانستن کلیه اطلاعات موجود در یک زمینه ایجاد می شود
- مجهولی است که جامعه علمی به صورت متمرکز به آن نپرداخته و پاسخ آن را نمی داند.
مفهوم چالش:
اگر مسئله ای که با آن مواجه میشویم به تازگی ایجاد شده باشد و با حل آن در زمان کوتاه به نتایجی مثبت دست یابیم آن را در دسته «چالشها» دسته بندی می نماییم.
مفهوم مشکل:
اگر مسئله ای که با آن مواجه می شویم، به تازگی ایجاد نشده باشد و حل آن یا غیر ممکن بوده یا به دلیل مسائل مختلف از رسیدگی کردن به آن «مسئله» طی گذشت مدت زمانی چشمگیر کاهلی و عدم تمرکزی برای حل آن سرزده باشد، آن مسئله تبدیل به یک «مشکل» شده است، که با به وجود آمدن آن صدمات و خساراتی حادث می گردد. در واقع مشکل چالشی است که پاسخی برای آن پیدا نشده باشد.
در گام بعدی این سلسله مقالات به مبانی انواع مسئله خواهم پرداخت.
دانایی، تدبر و کامروایی همراهتان تالیف دکتر منصور
برای خواندن مقاله های مرتبط بیشتر اینجا کلیک کنید.